این جماعت هربار که تیرشان به سنگ میخورَد، دشمن خونی جمهوری اسلامی میشوند. مدتی میگذرد، فکر میکنید اینها یک مقداری عوض شدند! آدم به خودش میگوید، انگار زیادی توی سرشان خورده، متفاوت تر به نظر میرسند. به محض اینکه یک خبر سیاسی مهم در ارتباط با مسائل غرب با جمهوری اسلامی بروز میکند یا چیزی از نوع "انتخابات" جمهوری اسلامی از راه میرسد، بکلی حرفهایشان تغییر میکند، میشوند همانی که بودند! تا زورشان میرسد بابت تنفر زدایی از جمهوری اسلامی تبلیغات میکنند. دوباره شروع کردند با هرچه در توانشان هست روی دموکراسی در جوار اسلام و وطن و منافع ملی و اسلام خوب- اسلام بد و امثالهم بکوبند. عشقشان "منافع ملی" است. یک لحظه از فکرش غافل نیستند. حاضرند برای نجاتش در ضیافت ابلیس هم والس برقصند و کله پاچه مورچه بپزند. "منافع ملی" پوچ است منتها دست آویز خوبی است تا بشود به نام آن به هر خفتی تن داد و به هر رذالتی تسلیم شد.
سرکار آمدن اوباما موقع عروسیشان بود. ولی هیهات، اوباما هم تا اینجا یک جورهای بدی ناامیدشان کرده. هرچی غدّاره کش سیاست بود گذاشت کناردستش. هنوز سر کار نیامده پیامش به جمهوری اسلامی غیر قابل انتظار بود! معلوم نیست سرنوشت "اصلاح طلبی" به کجا میکشد. دیگر انتظار نداشتند، سیاست ِ"چماق و هویج" را در مورد "جمهوری محترم اسلامی" صریحاً از دهان خود آقای اوباما بشنوند. با این وجود ناامید نیستند. حالا باید دید خاتمی، نشد کروبی، نشد به رفسنجانیش هم قانع اند، کدامشان میخواهد برای "هویج اوباما" دست دراز کند، انتظار جانکاهیست که برایش ساعت شماری میکنند.
از سروش و گنجی هم که دیگر کاری برنیامد. آیت الله های قم لعنشان کردند، لعنشان هم اجابت شد و این دو نفر گل سرسبد باغ اسلام به درجه "ملعونی" سقوط کردند! گنجی که یکبار دست به خانمان زد و امام زمان را هم انکار کرد. لابد حواسش نبود، چون بعداً اعلام کرد که تا اطلاع ثانوی ایشون شدیداً شيعه اثنی عشری تشریف خواهند داشت.
این روزها رفسنجانی بیشتراز همه جرئت میکند حرفهای "هیجان انگیز" بزند. این جماعت حاضرند کهنۀ رفسنجانی را هم نو کنند.
از آنطرف عباس عبدی و عیسی سحرخیز همقطارهای واقع بین ترشان به دنبال خبر بسیج نظامی اخیر جمهوری اسلامی و مصاحبه یکی از فرماندهان نظامی آن، اظهار نظر کردند که "حکومت انتظار شورشهای سازمانیافته از نوع شورشهای زمان رفسنجانی را میکشد".
آیا حکومت میتواند به "طرح" رفسنجانی اعتماد کند؟ به کمک توده ایسم و جماعت مشابه، شاید این تنها امید است تا بشود "هویج اوباما" را در هوا قاپید.
بالاخره دارند اسلام را با دمکراسی آشتی میدهند! مراسم و جشن آشنایی نیز در باغ ملی - مذهبی برگزار خواهد شد. رفسنجانی دارد چراغ میدهد که حاضر است مقداری از خوی وحشیانه فقه اسلامی کم کند. این فقه اسلامی خط به خطش محصول ترشیی است که روز غدیر توی خم گذاشتند، مگر میشود دست به ترکیبش برد؟ تا سرکوب بی وقفه الزامیست، شدیدترین قوانین فقه اسلامی نیز الزامیست. اینرا خود رفسنجانی بهتر از همۀ آنها میداند.
اگر دوم خرداد ثانوی یا هر اسم دیگری که رویش گذاشته شود در کار باشد، تنها فرقش با اولی این خواهد بود که ورودیش تابلوی درشت "بن بست" نصب شده. خود حکومت این تابلو را آنجا کاشت. از جا در آوردنش از توانشان خارج است. منتها با گلنگ "منافع ملی" تا بتوانند سعیشان را میکنند. *
بیست و سوم دسامبر ۲۰۰۸